مقدمه
در معنای کلمه ی عِترت [۱]
عترت، یعنی؛ آهو ها البته نه همه آنها،…
بعضی آهوان در صحرا از هر گیاهی تغذیه نمی کنند، بلکه مستقیم به سراغ گل ها می روند، و از گل هایی که بسیار معطرند، تغذیه می کنند. این جنس از آهوها یک نوع ماده ای تولید می کنند که بسیار معطر، خوشبو به نام مُشک است.
مُشک درون یک کیسه ای هست که به آن نافه گفته می شود و در بدن این جنس آهوها هست، قطرات خون وارد آن کیسه یا نافه می شود و همان جا هم می ماند.
شکارچی ها وقتی آهو را شکار می کنند اول کاری که می کنند به سراغ همین کیسه(نافه) می روند، و همین نافه را از آن جدا کرده و در گوشه ی سقفی آویزان می کنند.
بعد از یک سال کمتر یا بیشتر آن نافه رو باز می کنند این باز کردن نافه را، نافه گشایی تعبیر می کنند.
همین که این نافه باز شده و سر گشاده می گردد یک عطر بسیار خوشبو و معطری در هوا پراکنده می شود، این عطر مال همان مُشکی است که درونِ آن نافه است، که صورت قطعه قطعه هم هست، قطعه های ریز دارد، قطعه های درشت دارد …
《 عرب ها 》به قطعه هایِ درشتِ مُشک می گویند: عترت.
در کتابهای متعبر لغت هم وقتی نگاه می کنید آنجا نوشته:
اَلعِترَهُ قِطاعُ الْمِسْکِ الْکِبارُ فِی النّافِجَهِ[۲]
ترجمه؛ عترت، اون قطعه های درشت مُشکی هست که در نافه ی آهو است.
حالا شما بیایید و زیبایی سلیقه وجود نازنین رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را تماشا کنید؛
حضرت همین واژه را برداشتند و روی « اهل بیت خودشان» قرار دادند؛ و فرمودند: عترتی، یعنی؛
هوای این عترتم را داشته باشید[۳].
یعنی ببین اینها مثل مُشک می مانند، اینها هستند که می توانند؛
زندگی تو را عطرآگین کنند، زندگی تو را معطر کنند،
اگر پای این ها، مرام این ها، منطق این ها، مسلک این ها در زندگی آدمی پاگشا شود،
زندگی انسان عطر و بوی خوشی پیدا می کند؛
رایحه انسانیت، آدمیت، و رایحه بشریت پیدا می کند.
عترت در دانشنامه اسلامی
عترت؛ به اهل بیت از خاندان رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلم) اطلاق می شود.
عترت طاهرین (علیهم السلام) بر اساس آیات قرآن و حدیث متواتر ثقلین، همتای قرآن بوده، و تمسک به یکی از آن دو، بدون دیگری، مساوی با ترک هر دو ثِقل است و دستیابی به دین کامل، تمسک به هر دو ثِقل است. قرآن و عترت، عصاره نبوت و تداوم بخش رسالت هستند که هدایت بشر را تا قیامت تضمین می کنند.
تفسیر تسنیم، ج۱، ص۱۳۲.
قرآن، اسلام مکتوب است و اهل بیت اسلام ناطق. قرآن، راه است و اهل بیت، رهبر. قرآن، قانون است و اهل بیت قانون شناس و مجری قانون. قرآن مشعل است و امام، مشعل دار و قرآن، کتاب حکمت است و اهل بیت الگوی حکمت.
منظور از اهل بیت
اهل بیت به معنای خاندان رسول خدا (صلّی اللّه علیه وآله و سلم) می باشد. مراد از اهل بیت، حضرت امیرمؤمنان (علیه السلام)، حضرت فاطمه (سلام الله علیها) و یازده فرزند معصوم ایشان، از امام حسن مجتبی (علیه السلام) تا حجه بن الحسن العسکری (علیهم السّلام)، است که خداوند وجود آنان را از گناه و لغزش، معصوم و از هرگونه پلیدی آشکار و نهان، پاک قرار داده است.
احزاب/سوره۳۳، آیه۳۳.
«اِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذهِبَ عَنکمُ الرِّجسَ اَهلَ البَیتِ و یُطَهِّرَکم تَطهیرا».
WikiFeqh: ائمه_اثنی_عشری
عترت
این صفحه مدخلی از کتاب فرهنگ عاشورا است
خاندان پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله، اهل بیت عصمت و طهارت، ائمه شیعه. عترت به فرزندانی که از نسل کسی باشد گفته می شود. از امیرالمومنین پرسیدند: «عترت » کیست؟ فرمود: من، حسن، حسین و امامان نهگانه از فرزندان حسین علیه السلام که نهمین آنان مهدی و قائم ایشان است، از قرآن جدا نمی شوند و قرآن از آنان جدا نمی شود، تا کنار حوض (کوثر) بر پیامبر وارد شوند. عترت پیامبر، همتای قرآن کریمند و رسول خدا «قرآن و عترت » را به عنوان میراث و یادگار خویش برای امت معرفی کرده است: «انی تارک فیکم الثقلین، کتاب الله و عترتی اهل بیتی…».
اما «عترت » در لغت، قطعه های درشت مشک در نافه آهوست، نیز به معنای لعاب شیرین است. همچنین عترت به معنای فرزندان و نوادگان نسبی و نسل یک شخص است و به همین جهت به ذریه پیامبر از نسل علی و فاطمه، عترت می گویند. معنای دیگرعترت، ریشه درختی که بریده شده و دوباره روییده باشد.
مرحوم محدث قمی با توجه به همه معانی یاد شده برای عترت، چنین می گوید: ائمه، همچون قطعه های بزرگ مشک از نافه اند و علومشان آب گوارا نزد اهل حکمت و اندیشه است و اینان درختی هستند که رسول خدا صلی الله علیه و آله ریشه اش، علی تنه اش و ائمه از نسل او، شاخه های این درخت و شیعیانشان برگ این درختند و علوم اهل بیت، میوه این درخت است.
از «ابن اعرابی » تعبیرهای جالبی درباره عترت نقل شده است. می گوید: «عترت به معنای شهر و مرکز است، اهل بیت نیز مرکز اصلی اسلامند. عترت، صخره عظیمی است که سوسمار، لانه خود را کنار آن قرار می دهد تا با علامت قرار دادن آن، خانه خود را گم نکند. ائمه نیز هادیان خلقند. عترت ریشه درخت قطع شده است، اهل بیت نیز مورد ستم قرار گرفته، قطع و بریده شدند. عترت، به یک قطعه بزرگ مُشک و نافه آهو گفته می شود.
آنان نیز در میان بنی هاشم و فرزندان ابوطالب، همچون قطعه بزرگ نافه، خوشبویند.
عترت، به چشمه زلال و گوارا و شیرین گفته می شود. علوم اهل بیت نیز، نزد اهل خرد و فرزانگان، گواراتر از هر چیز است. عترت، به معنای باد است. آنان نیز همچون باد، سپاه و حزب خدایند. عترت، گیاهی متفرق است، مثل مرزنجوش. عترت پیامبر نیز مزارهای پراکنده در هر سو دارند و برکاتشان در شرق و غرب جهان گسترده است. عترت، دوستان، طایفه و قبیله هر کس را گویند. اهل بیت نیز گروه و طایفه و رهط (خانواده) رسول الله صلی الله علیه و آله هستند.
تفسیر تسنیم، ج۱، ص۱۳۲.
محمد کاظم، محمد جواد، اهل بیت رهبران الهی، ص۱۷.
ره توشه راهیان نور، ویژه محرم ۱۳۷۷، مقاله سیمای اهل بیت در قرآن و سنت، ص۳۵.
تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۲۹۷.
سیوطی، جلالالدین، تفسیر الدر المنثور، ج۵، ص۱۹۶.
راغباصفهانی، مفردات راغب اصفهانی، ذیل ماده اهل، ص۲۹.
طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۴۸۴.
طبری، تفسیر طبری، ج۲، ص۵ـ۷.
ریشهری، محمد، اهل بیت در کتاب وسنت، ج۱، ص۳۵.
شواهد التنزیل، ج۲، ص۲۵.
حیثمی، الصواعق المحرقه، فصل۳، باب۹، ص۷۶.
موسوی، سیدعبدالحسین، المراجعات، ص۴۸.
حسن بن محمد مظفر، دلائل الصدق، ج۲، ص۱۱۹.
حویزی، تفسیر نور الثّقلین، ج۲، ص۱۷۶.
مکارمشیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۲۴۳.
بحرانی، سیدهاشم، تفسیر بحرانی.
معنای کلمه «عترت» در حدیث ثقلین و از نگاه اهل بیت علیهم السلام
پرسش
معنای کلمه «عترت» چیست؟ و در حدیث ثقلین از نگاه اهل بیت چه معنایی دارد؟
پاسخ اجمالی
«عترت» در لغت به معنای خویشاوندان نزدیک و ذرّیه است. اما از دیدگاه شیعه –با توجه به روایات-؛ مقصود رسول خدا(ص) از عترت در حدیث ثقلین، خصوص وجود مقدّس أمیر المؤمنین علی(ع)، فاطمه زهرا(س)، امام حسن(ع)، امام حسین(ع) و نُه فرزند یکى پس از دیگرى از ذرّیّه امام حسین(ع) است که آخرین آنها حضرت امام مهدی(عج) میباشد.
پاسخ تفصیلی
«عترت» در لغت به معنای خویشاوندان نزدیک و خصوصی و ذرّیه است.[۱] چنانچه ارباب لغت گفتهاند: «عِتْرَه الرجل: أخصّ أقاربه»،[۲] بنابراین، معناى لغوی عترت، عبارت است از اهل بیت و اولاد و ذرّیّه، نه مطلق خویشاوندان گرچه از اقوام دور باشند. برخی نیز گفتهاند: «العتره: ولد الرجل و ذریته من صلبه»،[۳] که ناظر به مصداق آشکار خویشاوندان نزدیک و خصوصی است. البته باید دانست؛ آنچه را که اهل لغت در کتابهای خود در معنای عترت ذکر مینمایند، موارد استعمال الفاظ است که اعمّ از حقیقت و مجاز است و با آن نمیتوان معانى حقیقی را به دست آورد.[۴]
ارباب لغت در ذیل واژه «عتر» علاوه بر معنای لغوی، به تعیین مصداق عترت پیامبر گرامی اسلام(ص) نیز تصریح کردهاند؛ مانند اینکه زبیدی در تاج العروس میگوید: مشهور و معروف آن است که عترت رسول خدا، اهل بیت او هستند، و ایشانند همان کسانی که زکات و صدقه واجبه بر آنها حرام است و آنانند مراد از ذوى القربى که بر ایشان خمس معیّن گردیده است، خمسى که در سوره انفال[۵] آمده است.[۶]
ابن اعرابی میگوید: عترت پیغمبر(ص)، فرزندان حضرت فاطمه بتول(س) میباشند.[۷] از ابو سعید روایت شده است: عترت رسول خدا(ص)، عبد المطلّب و فرزندان او میباشند.[۸] همچنین گفته شده است: عترت او، اهل بیت او هستند که نزدیکترین افراد به او میباشند و ایشان عبارتند از اولاد پیامبر(ص) و على و اولاد او.[۹]
ابن ابى الحدید در شرح این گفتار أمیر المؤمنین علی(ع) که «فَأیْنَ یُتَاهُ بِکُمْ؟! وَ کَیْفَ تَعْمَهُونَ وَ بَیْنَکُمْ عِتْرَهُ نَبِیّکُمْ؟!»،[۱۰] میگوید: مراد از عترت رسول خدا، نزدیکترین اهل او و نسل او میباشد، و صحیح نیست سخن کسى که میگوید: مراد، خویشاوندان حضرت است گرچه دور باشند. و گفتار ابو بکر را که در روز سقیفه یا پس از آن گفت: «ما عترت رسول خدا(ص) هستیم و همچون پوست تخم مرغى که از رسول خدا خالى شده باشد میباشیم»،[۱۱] باید فقط بر طریق مجاز گرفت، چرا که آنان نسبت به شهرهای دوردست و قبایل گوناگون و مختلفى که در شهرها و نواحى زندگى میکنند، عترت او هستند نه در حقیقت و واقع امر. آیا نمیبینى که عَدْنَانى به قَحْطَانى مفاخرت و مباهات میکند و میگوید: «من پسر عموى رسول خدا هستم»؟![۱۲] او نمیخواهد بگوید من پسر عموى واقعى و حقیقى او هستم، بلکه نسبت به قحطانى که بسیار نسبش دور است میخواهد بگوید گویا من پسر عمّ وى میباشم، و این کلمه «ابنعمّ» را مجازاً استعمال نموده و بدان لب گشوده است.
رسول خدا(ص) بیان نموده است که عترت وى کیست؟ هنگام گفتن: «إنّى تَارکٌ فِیکُمُ الثّقَلَیْنِ»، فرمود: «عِتْرَتى أهْلَبَیْتِى» و در وقت دیگر نیز روشن نمود که اهل او کیست در حالى که کِساء را بر رویشان انداخت، در آن زمانى که این آیه نازل شد: «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ» این گونه دعا کرد: «خدایا! اینان اهل بیت من میباشند پس رجس و پلیدى را از ایشان ببر!»[۱۳]
و در این خطبه أمیر المؤمنین(ع) که میفرماید: «وَ فِیکُمْ عِتْرَهُ نَبِیّکُمْ»، خودش و دو پسرش را اراده کرده است. و در حقیقت اصلْ خود اوست، و دو پسرانش تابع او هستند و نسبتشان به او مانند نسبت ستارگان درخشان است با طلوع خورشید جهانتاب.[۱۴]
خلاصه؛ از دیدگاه شیعه –با توجه به روایات- مقصود حضرت رسول اکرم(ص) از، «عترتی» خصوص وجود مقدّس أمیر المؤمنین علی(ع)، فاطمه زهرا(س)، امام حسن، امام حسین(ع) و نُه فرزند یکى پس از دیگرى از ذرّیه امام حسین(ع) است که آخرین آنها حضرت امام مهدی(عج) میباشد.[۱۵]
[۱]. جزری، ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایه فی غریب الحدیث و الأثر، ج ۳، ص ۱۷۷، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، قم، چاپ اول، ۱۳۶۷ش؛ طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق: حسینی، سید احمد، ج ۳، ص ۳۹۵، کتابفروشی مرتضوی، تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
[۲]. النهایه فی غریب الحدیث و الأثر، ج ۳، ص ۱۷۷.
[۳]. مجمع البحرین، ج ۳، ص ۳۹۵؛ واسطی زبیدی، محب الدین سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق و مصحح: شیری، علی، ج ۷، ص ۱۸۶، دار الفکر للطباعه و النشر و التوزیع، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
[۴]. حسینی تهرانی، سید محمد حسین، امام شناسی، ج ۱۳، ص ۴۱۹، نشر علامه طباطبایی، مشهد، چاپ سوم، ۱۴۲۶ق.
[۵]. انفال، ۴۱.
[۶]. تاج العروس من جواهر القاموس، ج ۷، ص ۱۸۶.
[۷]. همان.
[۸]. همان.
[۹]. همان.
[۱۰]. «پس کجا شما را در وادى سرگردانى و تحیّر میبرند؟ و چگونه شما متحیّر شده و راه را گم کردهاید در حالى که در میان شما عترت پیغمبر شما وجود دارد؟!»؛ شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق: صالح، صبحی، ص ۱۱۹ – ۱۲۰، هجرت، قم، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
[۱۱]. «نَحْنُ عِتْرَهُ رَسُولِ اللهِ صلى الله علیه و آله وَ بَیْضَتُهُ الّتِى فُقِأَتْ عَنْه».
[۱۲]. «أنَا ابْنُعَمّ رَسُولِ اللهِ صلى الله علیه و آله».
[۱۳]. «اللّهُمّ هَؤُلَاءِ أهْلُبَیْتِى فَأذْهِبِ الرّجْسَ عَنْهُمْ!».
[۱۴]. ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغه، محقق و مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج ۶، ص ۳۷۵ – ۳۷۶، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، قم، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
[۱۵]. ر.ک: «اهل بیت»، سؤال ۸۲۹؛ «دلایل اعتقاد به امامت و امامان»، سؤال ۳۲۱؛ «انحصار امامت در نسل پیامبر»، سؤال ۲۹۶۹.
https://www.islamquest.net
[۱]. عتره. [ ع ِ رَ] (ع اِ) عترت. فرزندان و اخص اقارب مرد یا اهل بیت قریب یا خویشان او از اقارب باشند یا از اباعد: نحن عتره رسول اﷲ. (ابوبکر بنقل منتهی الارب ). عترت. و رجوع به عترت شود. || گردن بند که به مشک وعنبر و مانند آن معجون کرده ساخته باشند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || خیار کبر. (منتهی الارب ). قثاء الاصف. (اقرب الموارد). || مرزنجوش. || پاره ای از مشک خالص. || آب دهن خوش. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِمص ) تیزی دندان و باریکی و صفایی و آب داری آن. (منتهی الارب ). شرالاسنان. (اقرب الموارد). || سختی. || توانایی. (منتهی الارب ). لغت نامه دهخدا.
[۲]. و (عترته خیر العتر) و هم الذین أوصى فیهم النبیّ صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و قال: إنّی مخلف فیکم الثقلین کتاب اللّه و عترتی و أنهما، لن یفترقا حتى یردا علىّ الحوض کهاتین، و ضمّ سبابتیه فقام إلیه جابر بن عبد اللّه الأنصاری فقال : یا رسول اللّه و من عترتک؟ قال: علیّ و الحسن و الحسین و الأئمه من ولد الحسین علیهم السّلام إلى یوم القیامه. رواه الصدوق فی کتاب اکمال الدّین و معانی الأخبار باسناده عن الصّادق علیه السّلام عن آبائه علیهم السّلام عن رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم.
و قال الصّدوق (ره) فی محکیّ کلامه حکى محمّد بن بحر الشیبانی عن محمّد بن عبد الواحد صاحب أبی العبّاس تغلب فی کتابه الذی سماه کتاب الیاقوته أنه قال حدّثنى أبو العبّاس تغلب قال: حدّثنی ابن الأعرابی، قال:
العتره قطاع المسک الکبار فی النافجه و تصغیرها عتیره، و العتره الریقه العذبه، و العتره شجره تنبت على باب و جار الضبّ و أحسبه أراد و جار الضّبع لأنّ الذی للضبّ مکو و للضبع و جار، ثمّ قال: و إذا خرجت الضبّ من و جارها تمرّغت على تلک الشجره فهی لذلک لا تنمو و لا تکبر، و العرب تضرب مثلا للذلیل و الذله فیقولون أقلّ من عتره، و العتره ولد الرّجل و ذریّته من صلبه، فلذلک سمیت ذرّیه محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم من علیّ و فاطمه: عتره محمّد. (خطبه نودو چهارم – پیام روشن – پرشین بلاگ)
[۳]. مترادف عترت: آل، اولاد، ذریه، سلاله، فرزند، اقارب، اقوام، خویشاوندان، نزدیکان.