جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء بودن نفس انسان
مجموعه آیات قرآن کریم مىرساند که بدون تردید اصل آفرینش نفس انسانى از جسم و مادّه بوده است. و آن مادّه که صَلصال یا حَمأ مسنون و یا غیرهما بوده باشد، در اثر تطوّرات و تبدّلاتى که در جوهرش پیدا شد، بصورت نطفه و سپس علقه و سپس مُضغه درآمد… و این بواسطه حرکت در جوهر است[۱].
آیه الله سید محمد حسین حسینی طهرانی در بخش دوم کتاب مهرتابان؛ یادنامۀ مرحوم علامه طباطبایی، مجموعهای از چندین پرسش و پاسخ ناب فلسفی و عرفانی را که بین ایشان و آن مرحوم صورت گرفته تقریر نمودهاند. به این صورت که ابتدا پرسش خویش را با عنوان متواضعانۀ «تلمیذ» مطرح ساخته و سپس پاسخ علامه طباطبایی را با عنوان «علامه» بیان میکنند.
- ۱- در حقیقت معنى «النَّفْسُ جِسْمانیَّهُ الْحُدوثِ رَوْحانیَّهُ الْبَقآءِ»
در حقیقت معنى «النَّفْسُ جِسْمانیَّهُ الْحُدوثِ رَوْحانیَّهُ الْبَقآءِ»
تلمیذ: در اینکه النَّفْسُ جِسْمانیَّهُ الْحُدوثِ روحانیَّهُ الْبَقآءِ که بسیار مطلب با ارزش و استوار و متینى است، و بر اساس حرکت جوهریّه که مرحوم آخوند رضوانُ الله عَلیه پایههاى آن را مستحکم و قواعد آن را مُشیَّد نمودهاند، و آیاتى از قرآن کریم که بر آن دلالت دارد، این مطلب ثابت شده است؛ بهترین و روشنترین آیات براى رسانیدن این معنى کدامست؟ [۲]
ابتداء و اصل آفرینش انسان از زمین است
علّامه:
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَنَ مِن سُللَهٍ مِّن طِینٍ* ثُمَّ جَعَلْنَهُ نُطْفَهً فِى قَرَارٍ مَّکِینٍ* ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَهَ عَلَقَهً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَهَ مُضْغَهً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَهَ عِظَمًا فَکَسَوْنَا الْعِظَمَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَهُ خَلْقًا ءَاخَرَ فَتَبَارَکَ اللَهُ أَحْسَنُ الْخَلِقِینَ.[۳]
در اینجا خدا مىفرماید: ما انسان را از گِل خالص آفریدیم، پس اصل آفرینش انسان از سلاله گل است. و معلوم است که گل جسم است، پس حدوث انسان از گل شروع شده و آن جسم است.
و پس از آفرینش او از گل، ما آنرا، یعنى آن انسان گلى را نطفه نمودیم. در اینجا هم ملاحظه مىشود تبدیل به جسم شده است، چون نطفه جسم است. پس بر اساس حرکت جوهریّه، گل تبدیل به نطفه شده است؛ یعنى جسمى تبدیل به جسم دیگر شده است.
و پس از آن ما نطفه را به شکل عَلَقه یعنى به شکل خون بسته شده آفریدیم؛ در اینجا نیز جسمى تبدیل به جسم دیگر شده است.
و پس از آن ما علقه را مُضْغه یعنى پاره گوشت جویده شده آفریدیم؛ در اینجا نیز جسمى تبدیل به جسم دیگر گردیده است.
و پس از آن ما مضغه را استخوان آفریدیم؛ در اینجا نیز جسمى تبدیل به جسم دیگر شده است.
و چون خداوند بر روى استخوان گوشت پوشانید، مىفرماید: در اینحال ما این انسان را تبدیل بخلقت دیگرى نمودیم، یعنى این انسان جسمى را روحانى کردیم و حقیقت و روح این اجسام تبدیل به نفس ناطقه انسانى گردید.
پس در ثُمَّ أَنشَأْنَهُ خَلْقًا ءَاخَرَ مادّه کنار مىرود، و آن مادّه تبدیل به نفس مجرّد مىگردد.
و بنا بر آنچه از آیه بدست مىآید، آنچه را که حکماء قدماء مىگفتند: که چون انسانى بخواهد پدید آید، اوّل وجود جنینى او تحقّق پیدا مىکند؛ تا بسرحدّیکه مستعدّ براى وُلوج و دمیدن روح مىگردد، و در آن وقت در یک آن، بلافاصله خداوند متعال نفس را ایجاد مىکند مُتَعَلِّقًا بِالْمادَّه؛ این مطلب خلاف آیه مبارکه است.
قدماء از حکماء مىگفتند: انسان مرکّب است از روح و بدن؛ ولى آیه ترکیب را نمىرساند، بلکه با صراحت تبدیل را مىرساند.
مىفرماید: انسان از سلاله گل است؛ بعد همین، چنین مىشود چنین مىشود. همینطور خلقت خدائى بر اساس مجراى مادّى سیر مىکند؛ قدم بقدم، قدم بقدم، تا مىرسد بجائى که از مادّه مىپَرد. ثُمَّ أَنشَأْنَهُ خَلْقًا ءَاخَر مىگوید: مادّه این شد؛ خلقت دیگرى شد.
در اثر حرکت جوهریّه مادّه تبدیل به موجود مجرّد مىگردد؛ جسم، نفس ناطقه مىشود.
این آیه بسیار روشن است، ولى در عین حال آیات دیگرى در قرآن کریم داریم که این معنى را مىرسانند؛ از جمله این آیه است:
مِنْهَا خَلَقْنَکُمْ وَ فِیهَا نُعِیدُکُمْ وَ مِنْهَا نُخْرِجُکُمْ تَارَهً أُخْرَى.[۴]
چون در این آیه بصراحت وارد است که شما را از زمین آفریدیم، پس بدءِ آفرینش انسان جسم است. و از جمله این آیه است:
وَ اللَهُ أَنبَتَکُم مِّنَ الارْضِ نَبَاتًا.[۵]
روئیده شدن انسان از زمین دلالت بر جسمیّت و مادّى بودن اصل آفرینش انسان دارد
و از جمله چهار گونه تعبیریست که قرآن مجید درباره اصل خلقت نموده است: ۱- مِنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ.[۶] ۲ مِن صَلْصَلٍ کَالْفَخَّارِ.[۷] ۳ مِن سُللَهٍ مِّن طِین.[۸] ) وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنسَنِ مِن طِینٍ.)[۹] ۴ مِن سُللَهٍ مِّن مَّآءٍ مَّهِینٍ. [۱۰]
امّا حَمَإٍ مَّسْنُونٍ عبارتست از لَجَن متعفّن، چون حَمَأ بمعنى لَجَن است و مَسْنُون بمعنى بدبو و یا بمعنى بد طعم است. و در هر حال اصل خلقت انسان از لجن متعفّن که گلى است بدبو و یا بدطعم، مىباشد.
و امّا صَلْصَلٍ کَالْفَخَّارِ؛ صلصال عبارت از گلى است که خشک شود و تَرَک تَرَک خورد و چون پا روى آن گذارند خِش خِش صدا کند، و فخّار هم بمعناى کوزه کوزهگرى است.
یعنى انسان را از گل خشک شدهاى که ترک خورد و مانند کوزه صدا کند آفریدیم
و شش آیه در قرآن مجید داریم که دلالت مىکند بر اینکه اصل آفرینش انسان از خاک است، و از جمله آنها این آیه است: وَ اللَهُ خَلَقَکُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَهٍ ثُمَّ جَعَلَکُمْ أَزْوجًا. [۱۱]
یا این آیه: إِنَّ مَثَلَ عِیسَى عِندَ اللَهِ کَمَثَلِ ءَادَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ. [۱۲]
تبدّلات و تطوّرات انسان در اثر حرکت جوهریّه
بارى، این آیات مجموعاً مىرساند که بدون تردید اصل آفرینش نفس انسانى از جسم و مادّه بوده است. و آن مادّه که صَلصال یا حَمأ مسنون و یا غیرهما بوده باشد، در اثر تطوّرات و تبدّلاتى که در جوهرش پیدا شد، بصورت نطفه و سپس علقه و سپس مُضغه درآمد. و یا آدم أبو البشر را پس از آنکه از خاک آفرید با لفظ کُنْ که همان نفس مشیّت الهیّه است لباس وجود پوشانید؛ و این بواسطه حرکت در جوهر است.
یعنى نفس جوهر در کینونت خود متحرّک است. اوّل آن جوهر مثلًا در ماهیّت سُلاله گل بود سپس بواسطه حرکت در جوهر خود و در ذات خود بعالم نطفگى درآمد و بماهیّت نطفه مبدّل شد، و پس از آن، نطفه در جوهر و ذات بسوى علقگى حرکت کرد و علقه شد و بماهیّت علقگى مبدّل شد، و علقه بودن در اثر حرکت در جوهر، بماهیّت مُضغه بودن درآمد، و سپس مضغه نیز در جوهر خود حرکت کرد و تبدیل به استخوان شد.
و پس از رویانیدن گوشت بر روى استخوان، یکباره مادّه تبدیل به نفس مجرّد گشت: ثُمَّ أَنشَأْنَهُ خَلْقًا ءَاخَر؛ مادّه، نفس ناطقه شد، روح متعلّق به مادّه شد؛ روحى که در قالب جسم است.
و وقتى هم که از این عالم مىرود، این روح مجرّد یکباره مادّه را ترک مىکند و مىاندازد و مىرود. و مادّه بدون تعلّق نفس روى زمین مىماند، و ثُمَّ إِنَّکُم بَعْدَ ذلِکَ لَمَیِّتُونَ تحقّق پیدا مىکند.
و باز همان نفس ناطقه پس از تجرّد از مادّه و پس از مردن بواسطه حرکت در جوهر خود رو به استکمال مىرود، و پس از گذرانیدن برزخ بصورت تجرّد قیامتى در مىآید و لباس قیامتى مىپوشد، و ثُمَّ إِنَّکُمْ یَوْمَ الْقِیَمَهِ تُبْعَثُون متحقّق مىگردد. اینها همه بواسطه حرکت در جوهر است. تا وقتیکه انسان مادّه محض شد حرکت در مادّه بود؛ و چون نفس ناطقه شد، حرکت جوهریّهاش در نفس ناطقه است.
این تبدّلات انسان را در اثر حرکت جوهریّه مىتوانیم تشبیه کنیم بنور چراغى که از فتیله خارج مىشود. چون این نور اصلش زَیت بود و یا مثلًا دانههاى روغن کرچک بود و یا هیزم بود و نفت بود.
در اثر صفاى احتراق، آن روغن زیت و کرچک و نفت و غیرها تبدیل به شعله نورانى مىگردد. و شعله هم تبدیل به گاز مىشود، و شعاعش را خارج نموده، اطراف را روشن مىسازد.
قوس نزول و صعود انسان در مدارج کمال
تلمیذ: و در اینصورت قوس نزول و صعود چه مىشود؟ روایاتى داریم که خداوند ارواح را دو هزار سال قبل از اجسادشان خلق کرد، و همچنین روایات مختلف بمضامین دیگرى که اجمالًا دلالت دارند بر آنکه ارواح زودتر از اجساد آفریده شدهاند؛ و بطور کلّى روایاتى که دلالت دارد بر آنکه قبل از عالم طبع و مادّه عوالمى بوده است و انسان در آن عوالم بوده و گفتگوهائى داشته است، و سپس از آن عوالم یکى پس از دیگرى نزول نموده تا بدین عالم وارد شده است
علّامه: آن دسته از روایات هیچ منافاتى با قائل شدن به اصل جسمانى بودن بدء آفرینش انسان ندارد، چون نه تنها انسان بلکه جمیع موجودات عالم طبع و مادّه داراى جان و ملکوتى هستند، و حقیقت روح و ملکوت، از عالم مادّه و جسم نیست بلکه از عوالم بالاست که نحوه تعلّقى به مادّه پیدا کرده است. نطفه ملکوت دارد، علقه ملکوت دارد، سنگ و درخت و آب و زمین هر یک ملکوت دارند. حیوانات، پرندگان، کواکب و ستارگان هر یک داراى نفس مختصّه بخود و ملکوت مىباشند.
تمام این جانها و ملکوت ها، از این عالم جسم و جسمانیّت نیست، بلکه از عوالم فوق است. هر کدام بحسب خود از نقطه خاصّى نزول کرده، و نحوه تعلّقى بمادّه پیدا نمودهاند.
از جمله نفس انسان از عوالم مجرّده بالاست. و چون دید جهاتى را از کمال، که بواسطه مجرّد بودن نمىتواند کسب کند و بدست بیاورد، و آن جهات در عوالم کثرت و پائین است؛ لذا براى بدست آوردن کمالاتِ کثراتى رو به پائین نزول نمود، و پس از کسب آنها دوباره رو ببالا صعود نموده بحضور حضرت حقّ نائل مىشود. پس در واقع بالائى بوده و آمده بپائین و بعد به بالا بازگشت نموده است.
توضیح آنکه: این روح مسکین بحسب ظاهر در وهله اوّل بالا بوده و بعد پلّه پلّه پائینتر آمده و وجهه او در این سیر رو به نزول بوده است. و در طىّ این مراحل نزولیّه، نظرى نداشت جز آنکه کثراتى را که از راه مادّیّت، متعلّق به مادّه مىشود بدست آورد؛ غرضش و نظرش فقط این بود.
چون اگر انسان همان انسانیّت را داشت و ماوراى انسانیّت چیزى نداشت، از این کثرات فائدهاى نمىبرد (این کثراتى که در این نشأه از انسان صادر مىگردد). انواع و اقسام اعمال و افعال و اوصاف را، روح مجرّد خارجى در دست نداشت.
روح به این عالم کثرات پائین آمد که اینها را جمع و جور کند و ببرد به عالم بالا، و بعد از بالا که بخواهد بپائین بیاید آنها را جمع آورى مىکند و با خود بپائین مىآورد؛ و مسأله را تمام مىکند.
در هنگام نزول به این عالم در مسیر خود از هر عالمى که عبور کند رنگ آن عالم را بخود مىگیرد، و از هر مرحلهاى که بگذرد فردِ آن مرحله مىگردد. و چون در قوس نزول به عالم مثال رسد، عیناً مانند یکى از موجودات مثالیّه داراى صورت مىشود و یک فرد از افراد عالم مثال است.
و چون به این عالم طبع و مادّه رسید عیناً یک فرد مادّى است؛ مادّه محض است. حقیقت او نطفه است؛ و آن روح مجرّد آنقدر نزول نموده که اینک فقط روح نطفه شده است، و آن روح نطفه در اثر حرکت جوهریّه بصورتها و ماهیّتهاى مختلفى تبدیل و تغییر مىیابد، تا دو مرتبه از مادّه مىپَرَد و مجرّد مىشود، و آن وقتى است که در جنین حرکت و جنبش اختیارى پیدا مىشود و روح بوجود مىآید.
پس انسان در وقتیکه نطفه است حقیقتش تا به این سرحدّ نزول کرده و واقعاً نطفه شده است. و بعد از تبدّلات و تغیّرات صورى چون به أَنشَأْنَهُ خَلْقًا ءَاخَرَ مىرسد، حقیقهً، همین استخوانِ گوشت روئیده شده بر آن، تبدیل به نفس ناطقه مجرّده مىگردد و مراحل بعدى را نیز مىپیماید. نه آنکه جسم جداست و روح در آن دمیده مىشود، و روح منفصل از جسم و بدن باشد، و چند روزى با هم اجتماع کرده و سپس متفرّق شوند.
کمالات انسان بواسطه نشأه کثرت است. اگر پائین نیامده بود و مادّه محض نشده بود و سپس از اینجا دوباره سیر خود را به عوالم بالا شروع ننموده بود، کمالى نداشت.
روح که از بالا بپائین آمد یک واحد بیشتر نبود؛ پائین که آمد شروع کرد به اخذ فعلیّتها و اخذ خصوصیّات و کسب کثرات؛ اینها همه را جمع آورى کرد و بار کرده رو بسمت بالا رفت که رفت[۱۳].
[۱] .منبع: مهر تابان ، صص ۲۳۴ -۲۴۲. نویسنده: علامه آیهالله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی.
[۲] ۱. قدماءِ از فلاسفه الهىِ یونان و اسلام چون بوعلى معتقد بودند که خلقت نفس جداى از بدن و از عالم تجرّد مىباشد و براى انجام افعال خود به بدن تعلّق مىگیرد و در حقیقت بدن آلتى است براى کارهاى نفس، ولى صدر المتألّهین اثبات کرد- به واسطه حرکت در جوهر- که: نفس در اصل ماهیّت وجودى خود نیاز به بدن دارد و اصولًا با بدن تحقّق مىیابد، و انسان عبارت است از یک موجود تدریجى که اوّلش مادّه و آخرش عقل است. نفس آدمى از نطفه که یک تک سلّول است شروع شده، و پس از تکوّن و عبور از مراحل حسّ و خیال و وهم، به مرتبه عقل مىرسد و مجرّد مىگردد و پیوسته باقى مىماند.
نفس انسان مانند پروانه که در پیله است و مانند جنین که در رحم است و مانند مغز بادام و گردو که در بدو تکوّن آمیخته با پوست مىباشند بوده و با بدن تکوّن و تحقّق مىپذیرد و سپس در سیر تکاملى خود حرکت مىکند و مدّتى با بدن بوده و پس از آن، به واسطه استکمال جوهرى، قائم به خود مىگردد و از بدن مستغنى مىشود، و مانند روغن بادام و روغن گردو جدا مىشود؛ و یا همچون پروانه که از پیله خارج شود و یا حیوانى که پوست عوض کند، بدن را خلع مىکند و بدون مادّه یعنى بدون بدن زندگى مىکند و مجرّد مىشود.
[۳] ۲. آیات ۱۲ تا ۱۴، از سوره ۲۳: المؤمنون: «و به تحقیق که ما انسان را از جوهره و عصاره گل آفریدیم. و پس از آن او را نطفهاى در مکان مستقرّ قرار دادیم. و سپس آن نطفه را عَلَقه آفریدیم و سپس آن علقه را مُضْغَه آفریدیم و سپس مضغه را استخوانها آفریدیم و سپس روى استخوانها را از گوشت پوشانیدیم، و سپس ما آنرا بخلقت دیگرى مبدّل ساخته و انشاء نمودیم؛ پس با برکت و مبارک باد الله که او بهترین خلقت کنندگان است».
[۴] ۳. . آیه ۵۵، از سوره ۲۰: طه: «از زمین شما را آفریدیم، و در زمین باز مىگردانیم، و براى بار دیگر از زمین بیرون مىآوریم».
[۵] ۴. . آیه ۱۷، از سوره ۷۱: نوح: «و خداوند شما را از زمین رویانید رویانیدنى.».
[۶] ۵. ذیل آیه ۲۶، از سوره ۱۵: الحجر: «و بدرستیکه ما انسان را از لجن متعفّن آفریدیم«.
[۷] ۶. ذیل آیه ۱۴، از سوره ۵۵: الرّحمن: «انسان را از گل خشک شده و ترک خورده چون گل کوزهگرى آفریدیم«.
[۸] ۷. ذیل آیه ۱۲، از سوره ۲۳: المؤمنون: «و بدرستیکه ما انسان را از جوهره و عصاره گل آفریدیم«.
[۹] ۸. ذیل آیه ۷، از سوره ۳۲: السّجده: «و خداوند ابتداى آفرینش انسان را از گل قرار داد»
[۱۰] ۹. ذیل آیه ۸، از سوره ۳۲: السّجده: «و سپس نسل و ذرّیّه آدم را از جوهره و عصاره آب پست قرار داد.».
[۱۱] ۱۰. صدر آیه ۱۱، از سوره ۳۵: فاطر: «و خداوند شما را از خاک آفرید و سپس از نطفه آفرید و سپس شما را جفتهائى قرار داد».
[۱۲] ۱۱. صدر آیه ۵۹، از سوره ۳: آل عمران: «بدرستیکه مثال عیسى در نزد خداوند مثال آدم است که او را از خاک آفرید.»
[۱۳]. پایگاه عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت. انتشار: شنبه ۷ جمادیالثانیه ۱۴۳۶.